اتفاق تلخ و شیرین زندگی من
عزیزم از نوشتن این پست هم غمگینم و هم خوشحال...الان بعد از گدشت چند ماه که با تاخیر دارم برات مینویسم باز هم بغض سراغم اومده و چشمامو خیس کرده روز 16 تیر 1393 شمارو برای همیشه از شیر گرفتم..خیلی برام سخته نوشتن در مورد این موضوع..من خودم خیلی خیلی به شیر خوردنت وابسته بودم.صدای آهنگی که موقه شیر خوردن داشتی هنوز تو گوشمه.اون روزها میدونستم که دلتنگ این روزها خواهم شد.ولی خب بخاطر نی نی کوچولوی تو راهی مجبور بودیم هر دو با هم این روزهارو بگذرونیم عزیزم.وقتی موقع شیر خوردن دستتو روی قلبم میزاشتی بهترین حس دنیارو داشتم.وقتی ساعتی از شیر خوردنت میگذشت من قبل از تو حس نیاز بهم دست میداد... دختر عزیزم تو عاشقانه ترین اتفاق زندگی من و بابایی ...
نویسنده :
مامان مهسا
23:40